یاد مدرسه نمونه ابن سینا « زمانی » بخیر

این وبلاگ یادآور خاطرات دانش آموختگان و دانش آموزان و دبیران ومدیران و معاونان مدرسه از سال 1368 تا کنون می باشد.

یاد مدرسه نمونه ابن سینا « زمانی » بخیر

این وبلاگ یادآور خاطرات دانش آموختگان و دانش آموزان و دبیران ومدیران و معاونان مدرسه از سال 1368 تا کنون می باشد.

یاد مدرسه نمونه ابن سینا  « زمانی »  بخیر

هم اکنون حدود 29 سال از تاسیس مدرسه ی راهنمایی نمونه دولتی ابن سینا (عبدالحسین زمانی) در منطقه ۱۹ آموزش و پرورش شهر تهران گذشته است . طی این مدت عده ای زیادی از دانش اموزان میهمان این مدرسه بوده اند که خوشبختانه امروزه بسیاری از آنان جزئی از مهندسان کار کشته ی کشور عزیزمان می باشند عده ی دیگری نیز بر اساس شرایط زندگی و سرنوشت در سایر رشته ها به تحصیلات خود ادامه داده و اکنون در پست های مهم دیگری مشغول به خدمتگذاری می باشند . البته عده ای نیز باز بر اساس شرایط زندگی سرگرم مشاغل آزاد شده اند ، بدون شک تمام دانش آموختگان این مدرسه خاطرات تلخ و شیرینی از این مدرسه از دوستانشان از مدیران و معاونان و دبیران و ....... دارند . اینجانب عباسعلی سامانی به عنوان کسی که از سال تحصیلی 1366 تا کنون یعنی 1395 افتخار خدمت در این مدرسه را داشته ام از تک تک دانش آموختگان این مدرسه خواهشمندم که خاطرات تلخ و شیرین خود را حتما با اسم بردن از دوستان یا معلمان مربوطه یا ناظم ها و مدیران مربوطه در قسمت(نظر) وبلاگ قرار دهید اینجانب بعد از بررسی آن ها در کوتاهترین فرصت آن خاطره را با نام همان عزیزی که فرستاده در وبلاگ به نمایش می گذارم .از ایمیل اینجانب نیز میتوانید استفاده کنید:
samani494@gmail.com

باشد که خاطراتمان زنده شود . از خاطرات همکاران عزیز نیز با صمیمیت ، استقبال میشود .

بهمن ماه 1392

جمعه, ۵ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۵۰ ق.ظ

یک خاطره از خودم (1)

 

                                                                 انفجار آینه!

در سال تحصیلی 1368 بود که آقای رحمانیان معلم آزمایشگاه مدرسه مون بود . در کتاب سوم اون زمان در باره ی ساختن آینه توضیح داده شده بود آقای رحمانیان گفت بیا اول خودمون دوتایی یه آینه ی بزرگ درست کنیم بعد برای بچه ها هم توضیح بدیم

یه شیشه ساعتی بزگ اندازه ی یه نعلبکی بزرگ برداشت روی اون نیترات نقره و چند ماده ی دیگه اضافه کرد بعد شروع به حرارت دادن اون روی چراغ گاز کرد  بدون این که تصورش رو داشته باشیم ناگهان شیشه ساعتی منفجر شد و تکه تکه شد و به اطرافمون پاشید خدا رحم کرد  که  توی صورت و چشممون نرفت  گیره ی چوبی توی دست رحمانیان مونده بود و اون تعجب کرده بود !!!

چون من مجرد بودم گفت حالا من هیچی ولی تو اگر می مردی ناکام شده بودی !!!

+ نوشته شده در  جمعه بیست و پنجم بهمن ۱۳۹۲ساعت 12:7  توسط سامانی  |  آرشیو نظرات

یاد داشتی از آقای دکتر عمران احمدی

سلام

امیدوارم خوب وخوش باشید.
من فکر می کنم اگر یک اعلانی داشته باشید که هم دوره ای های ما و اساتید دوره ما یک روزی دور هم جمع بشیم بد نباشه. من فکر کنم مراجعین وبلاگ شما زیاد هست و افراد زیادی مطلع بشند و بیاند. من که خودم خیلی به اینجا سر می زنم.

+ نوشته شده در  دوشنبه چهاردهم بهمن ۱۳۹۲ساعت 22:46  توسط سامانی  |  آرشیو نظرات

یاد داشتی از آقای میلاد فخرایی

بسم الرب الخلاق
سلام خدمت استاد عزیزم آقای سامانی خوشحالم کردید وب جالبی بود
دلم تنگ شده بود تشکر

+ نوشته شده در  دوشنبه چهاردهم بهمن ۱۳۹۲ساعت 20:11  توسط سامانی  |  آرشیو نظرات

هم اکنون به یاری شما دانش آموخته ی سابق نمونه ابن سینا(زمانی) نیازمندیم!!!


بار دیگر از تمام دانش آموختگان مدرسه راهنمایی نمونه دولتی ابن سینای قدیم و نمونه زمانی جدید خواهشمندم چنان چه عکس یا مدارکی راجع به خاطرات مدرسه دارید برای این جانب ایمیل نمایید .

منتظر اقدامات شما هستم  samani89@yahoo.com

ویا در قسمت های نظر بدهید وبلاگ درج نمایید .

با آرزوی موفقیت و سلامتی

وبا صمیمییت/سامانی 

+ نوشته شده در  جمعه یازدهم بهمن ۱۳۹۲ساعت 16:28  توسط سامانی  |  آرشیو نظرات

یادداشتی از آقای احمد سعادتی

با سلام
خیلی وقت بود که دلم می خواست با معلمان خودم در مدرسه ابن سینا ارتباط برقرار کنم اما نمی دونستم چطوری؟
تا اینکه دیشب به سرم زد تو اینترنت جستجو کنم.
بلافاصله اینکارو کردم و با وب لاگ شما آشنا شدم.
راستش وقتی عکستونو دیدم خیلی خوشحال شدم.
یادمه که یه روز امتحان شفاهی میگرفتید و یه سوال از آقای ناصر ذیشان کردید که جوابش بیماری راشیتیسم بود.
ایشون یادش نیومد و بعد از کلی کلنجار رفتن با خودش گفت: شراتیسم!!!!
یادمه زمانی که تو واوان درس می خوندیم وقتی از سرویس جا میموندیم انقدر شهر ساکت و خالی از سکنه بودکه جرات نمی کردیم تا ایستگاه اتوبوس بریم!
هیچوقت فکر نمی کردم یه روز خودم بشم رییس اداره برق این شهر سوت و کور! 
یادش بخیر
شماره آقای فدایی رو می خواستم خیلی دلم براش تنگ شده اگه می تونید به من برسونید.

+ نوشته شده در  جمعه یازدهم بهمن ۱۳۹۲ساعت 16:17  توسط سامانی  |  آرشیو نظرات
  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۴/۰۴/۰۵
  • ۲۸۵ نمایش
  • عباسعلی سامانی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی