یاد مدرسه نمونه ابن سینا « زمانی » بخیر

این وبلاگ یادآور خاطرات دانش آموختگان و دانش آموزان و دبیران ومدیران و معاونان مدرسه از سال 1368 تا کنون می باشد.

یاد مدرسه نمونه ابن سینا « زمانی » بخیر

این وبلاگ یادآور خاطرات دانش آموختگان و دانش آموزان و دبیران ومدیران و معاونان مدرسه از سال 1368 تا کنون می باشد.

یاد مدرسه نمونه ابن سینا  « زمانی »  بخیر

هم اکنون حدود 29 سال از تاسیس مدرسه ی راهنمایی نمونه دولتی ابن سینا (عبدالحسین زمانی) در منطقه ۱۹ آموزش و پرورش شهر تهران گذشته است . طی این مدت عده ای زیادی از دانش اموزان میهمان این مدرسه بوده اند که خوشبختانه امروزه بسیاری از آنان جزئی از مهندسان کار کشته ی کشور عزیزمان می باشند عده ی دیگری نیز بر اساس شرایط زندگی و سرنوشت در سایر رشته ها به تحصیلات خود ادامه داده و اکنون در پست های مهم دیگری مشغول به خدمتگذاری می باشند . البته عده ای نیز باز بر اساس شرایط زندگی سرگرم مشاغل آزاد شده اند ، بدون شک تمام دانش آموختگان این مدرسه خاطرات تلخ و شیرینی از این مدرسه از دوستانشان از مدیران و معاونان و دبیران و ....... دارند . اینجانب عباسعلی سامانی به عنوان کسی که از سال تحصیلی 1366 تا کنون یعنی 1395 افتخار خدمت در این مدرسه را داشته ام از تک تک دانش آموختگان این مدرسه خواهشمندم که خاطرات تلخ و شیرین خود را حتما با اسم بردن از دوستان یا معلمان مربوطه یا ناظم ها و مدیران مربوطه در قسمت(نظر) وبلاگ قرار دهید اینجانب بعد از بررسی آن ها در کوتاهترین فرصت آن خاطره را با نام همان عزیزی که فرستاده در وبلاگ به نمایش می گذارم .از ایمیل اینجانب نیز میتوانید استفاده کنید:
samani494@gmail.com

باشد که خاطراتمان زنده شود . از خاطرات همکاران عزیز نیز با صمیمیت ، استقبال میشود .

۳۲ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

سلام بر معلم عزیزم آقای سامانی و همه معلمان عزیز مدرسه ابن سینا 

امروز بعد از مدتها دودباره به وبلاگتان سر زدم . دوباره یاد همه خوبیهای معلمان مدرسه ابن سینا افتادم . تو این شب قدر از خدا می خواهم که خیر دنیا و آخرت رو به شما عنایت کنه . 
اگه قدمی در راستای زندگی صحیح برداشته باشیم به خاطر زحمات شما عزیزان بوده . 
استاد عزیز هم اکنون در بخش تعمیرات لکوموتیو در حال فعالیت می باشم . اگر در طی سال تحصیلی دانش آموزانتان تمایل به آشنا شدن بالکوموتیو و تعمیرات آن داشتند در خدمتتان هستم . 
با تشکر 
  رحمت عابدینی(دردمن)
  &&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
 سلام بر آقای عابدینی عزیز
شما خیلی لطف دارید متشکرم . چشم اگر لازم شد حتما مزاخمتون می شیم ولی تدارک چنین بازدیدی مستلزم همت 
مدرسه و هماهنگی لازم با اداره می باشد و به هر حال جای کمال تشکر است .
موید باشید/سامانی
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&




  • عباسعلی سامانی

با سلام آقای سامانی عزیز این کار شما حیرت آور و غیر قابل باوره! 

فقط همین!


********************************************************

سلام بر جناب آقای عرفانی عزیز

شما که حیرت زده شدین کاشکی خاطره یا مطلبی بعد از این بیست و خرده ای 

سال که گذشته از خودتون به جا می گذاشتید! منتظرم/سامانی


*******************************************************

  • عباسعلی سامانی

یاد آوری

۱۲
تیر

دانش آموختگان عزیز  مدرسه راهنمایی نمونه دولتی زمانی (ابن سینا)

 

این وبلاگ مفتخر است که رابط میان شما  و همکلاسی های قدیمی شما باشد .

میتوانید مطالب خود را خطاب به دوستان قدیمی خود به آدرس 

samani89@yahoo.com   و  یا  samani494@gmail.com  برای اینجانب 

ارسال نمایید .

با تشکر و با آرزوی موفقیت /سامانی 

  • عباسعلی سامانی

عکس بالا مربوط به اردیبهشت ماه 1370 می باشد که در مدرسه نمونه ابن سینا ،خیابان بهمنیار گرفته شده است  .

در این عکس به دانش آموزان ممتاز جایزه اهدا شده است .

 همکاران از راست : سامانی - یزدیخواه(مدیر مدرسه) - کمری(معاون) - زارعی (استاد کامپیوتر کومودور 64  !)- تقوی(معاون)

دانش آموزان از راست : حداد - قلی زاده - احسان حیدری - اشکان قاسمی

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

عکس پایین نیز مربوط به اردیبهشت 1369 در همان محل می باشد . 

همکاران  ردیف عقب از راست : زارعی - ربیعی - فراهانی - مولایی - درزی - عبدالعظیمی - ستاری

همکاران  ردیف جلو از راست : سامانی - یزدیخواه(مدیر) - یاورزاده - کمری(معاون) - تعاونی - منتظری - دانش آموز حاتمی


  • عباسعلی سامانی
سلام
حالتون چطوره آقای سامانی؟ نمی دونم منو به خاطر میارید یا نه؟ ولی من شما رو خیلی خوب یادم هست.من علیرضا دمرچلی هستم که هم خودم و هم برادر بزرگترم الیاس دانش آموزان شما بودیم من امروز وبلاگ شما رو دیدم وکلی خوشحال شدم. واقعا امیدوارم اوضاع بر وقف مرادتون باشه.
خیلی دوست داشتم یه روز این فرصت پیش بیاد تا بتونم برای زحمات بی دریغ شما تشکر کنم هرچند تشکر کردن جای اون همه محبت و عشق شما رو نمی گیره. ما شمارو خیلی اذیت می کردیم ولی از شما هیچ وقت برخورد بدی ندیدیم. به جرات میتونم بگم شما مهربون ترین معلم تمام دوران تحصیلات ما بودین. آقای سامانی من وقتی آخرین بار شما رو دیدم یه دانش آموز بودم و الان 27 سالمه و حالا حسرت اون دوران رو میخورم ای کاش میشد به عقب بازگشت. باور کنید تو این سالها خیلی یاد شما افتادم و دلتنگ شما شدم. خوشحال میشم اگه فرصتی باشه تا شمارو ببینم و یادی از گذشته کنیم. به هر صورت شما بهترین معلم ما بودین. با تشکر فراوان دوستداران شما علیرضا دمرچلی الیاس دمرچلی.   alireza_info1@yahoo.com
##################################################
سلام بر شما و برادر گرامی شما
از یادداشت شما متشکرم و خوشحال شدم از این که این قدر به من لطف دارید .
هر کاری که من در جهت تدریس انجام می دادم انجام وظیفه بوده است .
برای هر دو شما آرزوی موفقییت دارم . ضمنا ایمیلی خدمت شما فرستاده ام و منتظر
پاسخ آن می مانم.با تشکر/سامانی
#################################################

  • عباسعلی سامانی

اندرز

۰۹
تیر

حرف زدن بدون فکر، مانند تیراندازی کردن بدون هدف است .

  • عباسعلی سامانی

به همت مدیریت محترم و  با مساعدت های معاونین ابشان مخصوصا آقایان تاجیک و دولت آبادی این  اردوی شاد به مقصد نهایی رامسر و سپس چندین شهر دیگر شمال برگزار شد.

همکاران حاضر در اردو عبارت بودند از آقایان: نجفی - تاجیک - دولت آبادی - آفاقی(که زحمت زیادی کشید)- آقامحمدی - افخمی - مرادی - سلطانی -گودرزی  - رامشینی -رحیم زاده -

 - معظمی و ثابتی.

عکس های زیر مربوط به این اردو می باشد.

واین هم آقای گودرزی راننده ی سرویس زحمت کش مدرسه که بلد تمام مسیر ها بود !


  • عباسعلی سامانی

در اواخر فروردین ماه 1394به اتفاق آقایان تاجیک و معظمی و آقامحمدی ، دانش آموزان پایه ی هشتم را به باغ گیاه شناسی بردیم .

اردوی علمی خوبی بود ضمن این که مناظر دلپذیر و زیبایی پیش چشمانمان بود.

عکس ها مربوط به این اردو می باشند:

از سمت راست :  من - آقای آقامحمدی - آقای تاجیک

آقایی که در میان بچه ها مشاهده می کنید راهنمای خوب و صبور باغ بودند که در هز قسمت توضیحات کاملی ارایه می دادند.


بازار عکس انداختن با دوستان حسابی گرم بود !

و اینجا ماهی تازه از تولید به مصرف البته دور از چشم راهنمای محترم !

  • عباسعلی سامانی
سلام آقای سامانی دوست داشتنی که هروقت ما آزمایشگاه داشتیم، کلی خوشحال 
می شدیم. راستش من خیلی وقته به اینجا سر میزنم و خاطرات خودم رو مرور می کنم و بعضی وقتا بغضم می گیره. چقدر اونجا با دوستامون شاد بودیم و حال می کردیم! من هرسه سال اونجا بودم، یعنی سال های 91،90 و 93. بهترین سال تحصیلی من هم وقتی بود که دوم راهنمایی بودم. به گفته همه: (کلاس رویایی اخلاص 5) این کلاس همیشه برترین کلاس بود...تو همه درسها! واقعا خیلی عجیبه! ما به یاد روزهایی که می خندیدیم، گریه می کنیم و به یاد روزهایی که گریه میکردیم، میخندیدیم!!! من بهترین دوران زندگیم رو تو همین مدرسه گذراندم...البته   ... الآن که تو همت هستیم، خیلی دوران سختیه! شما می گفتین که اگه بریم همت، راحت میشیم ولی خیلی ........... میگذره! 
خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار...

 

آقای فلانی عزیز ! روزگار خواهد گذشت ولی خاطرات اون خواهد موند !!! مطمئن باشید خاطرات شهید همت هم یه روزی براتون رویایی می شه . موفق باشید/سامانی  

 

+ نوشته شده در  سه شنبه هشتم اردیبهشت ۱۳۹۴ساعت 19:19  توسط سامانی  |  نظر بدهید
  • عباسعلی سامانی

فروردین 94

۰۸
تیر
AxGiG,عکس گیگ پایگاه آپلود عکس ویژه وبلاگنویساناین عکس را خودم از اردوئی که به شمال تهران و ...( ؟ ) رفته بودیم ، گرفتم : 1. آقای باقری ( اولین معاون آموزشی مدرسه ) 2. بابک نبی‌پور 3. جواد هادی 4. اصغر عسکری رجب‌علی بابائی 

+ نوشته شده در  جمعه بیست و هشتم فروردین ۱۳۹۴ساعت 19:12  توسط سامانی  |  نظر بدهید


آقای قهرمانی گفتی که از دانش آموزان دوره دوم مدرسه هستی در سال 66 ؟ پس چرا من یادم نمیاد ؟ اصلا چهاردونگه کجاس ؟ 

سلام آقا مجید ناشناس!

راستش منم شک دارم تا اون جا که می دونم مدرسه در زمستان 1367 شروع به کار کرد ولی خوب محل اول شروع به کار مدرسه روستای چهاردانگه(جاده ی ساوه ) بود اما از اول مهرماه 1368 مدرسه به انتهای خیابان بهمنیار منتقل شد .

متشکرم/سامانی 

+ نوشته شده در  جمعه بیست و هشتم فروردین ۱۳۹۴ساعت 18:46  توسط سامانی  |  نظر بدهید


با سلام بالاخره سال نو شد و فروردین ماه هم داره به اخرش میرسه . عکس آقای حسینی باز منو به سال 1366 برد و مدرسه کوچک کهنه و قدیمی کنار یک گاوداری در چهاردانگه ، که از خاطرات آنجا همان بس که (( خواندن کتاب سیاحت غرب روزهای پنجشنبه در وسط حیاط مدرسه مابین نماز جماعت ظهر و عصر جناب آقای یزدیخواه که هرگز از یادم نمیرود . و خاطره لشگر مگس های بعد از ظهر که حمله میکردند به کلاسها و ..... )) بگذریم . جناب استاد سامانی عزیز و دوستان ابن سینایی کم کم داریم به ایام بزرگداشت هفته معلم نزدیک میشویم . در این جا من پیشاپیش این روز بزرگ و هفته بزرگداشت مقام معلم را به همه دلسوزان و معلمان عاشق تبریک میگویم . (( دوستدار شما ع . ر . ق .                                    ghahramani_ar@sepanir.com

☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺ سلام بر جناب آقای قهرمانی عزیز از پیشدستی شما در تبریک روز معلم متشکرم ! موفق باشید/سامانی ☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺

+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و هفتم فروردین ۱۳۹۴ساعت 16:1  توسط سامانی  |  نظر بدهید


کلیک کنید آپلود رایگان عکس برای بلاگفا - upload-photos.ir

عکس الف : این عکس در بهار 1366 ( 7 یا 8 ماه پس از تأسیس مدرسه‌ی نمونه‌ی ابن‌سینا ) در همان مدرسه‌ی چهاردانگه گرفته شده است : 1. آقای احمد مهربانی (دومین مدیر مدرسه نمونه)2. سیدعلی حسینی ( موسوی‌سابق ) 3. حسین ملکی 4. علی داراندیش 5. اکبر فرزانه

+ نوشته شده در  شنبه بیست و دوم فروردین ۱۳۹۴ساعت 20:24  توسط سامانی  |  نظر بدهید



سلام
دیروز بیست و یکم فروردین بود. سومین سالگرد رفتن مهران عزیز از بینمون
با تعدادی از رفقا و هم دوره ای های ابن سینا و همت رفتیم پیشش
یاد و خاطره مهران سلطانی برای همیشه در بین دوستانش زنده خواهد بود
.نثارش فاتحه ای بخوانید

پ ن: اینکه ما مهران رو فراموش نمی کنیم تنها یک دلیل داره و اون هم بخاطر اخلاق و خوبی بی اندازه خودش هست. اخلاق و رفتار خوب هیچ وقت فراموش شدنی نیست. کاش ما هم طوری
زندگی کنیم که دیگران هیچ خاطره بدی ازمون نداشته باشن و همیشه به نیکی یادمون کنند
▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐
خیلی خیلی متاثر شدم ...حتما با داشتن دوستانی مانند شما روحش شاد خواهد بود /سامانی
▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐▐
+ نوشته شده در  شنبه بیست و دوم فروردین ۱۳۹۴ساعت 18:14  توسط سامانی  |  نظر بدهید


حضرت استاد ! مدرسه‌ی ابن‌سینا دقیقا ً در 13 / آبان / 1365 در چهاردانگه افتتاح شد و نام معلم علوم تجربی سال اول ما ، آقا زارعی بود ( که هرجا هست ، موفق باشد ) و از مهر 1366 به ساختمان اصلی خود ، در یاغچی‌آباد منتقل شد و از همان مهرماه 1366 افتخار شاگردی شما را یافتیم ( یعنی در دو سال تحصیلی 7 - 1366 و 8 - 1367 ) . 
با این حساب این دو پرسش برایم به وجود آمده : چرا جناب‌عالی نوشته‌اید :« تا کنون حدود 26 سال از تأسیس آن مدرسه می‌گذرد » و دو سال از تاریخ تأسیس آن کم کرده‌اید ؟ و چرا در علت ایجاد این وبلاگ ، خاطرات تقریبا ً دو سال اولی که در آن مدرسه تدریس می‌فرمودید ، لحاظ نکرده و این جا را مختص خاطرات سال 68 به بعد کرده‌اید ؟

♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂

آقای حسینی عزیز

من با توجه به لیست اسامی دانش آموزانم که تمام آنها سال به سال موجود است  این سابقه

رو به دست آورده ام نمی دونم شما چجوری حساب می کنین ولی به هر حال یکی از ما اشتباه 

می کنه وگرنه تاریخ حقیقت رو می گه  ولاغیر !!!/سامانی

♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂♂

 

+ نوشته شده در  جمعه بیست و یکم فروردین ۱۳۹۴ساعت 21:52  توسط سامانی  |  نظر بدهید


باراول که این جا مشرف شدم – مانند این بار – همه‌ی نوشته‌ها را نخواندم و ندیدم که دوست عزیز دیگرمان ، آقارحیم نجفی نیز این جاست .
به او نیز سلام ‌کرده و درود می‌فرستم و به یاد می‌آورم : در همان سال‌های خوش مدرسه‌ی ابن‌سینا ، روزی میان دو نماز ، یکی از معلمان ، مرثیه‌ای خواند و پس از آن ، یک نجفی ِ عزیز ِ هم‌کلاس ( که چهره‌ی پرمحبتش را هنوز از پس ابر فاصله‌ها می‌بینم ) دو دستمال کاغذی از جیبش درآورد و یکی را به بنده داد . اما نمی‌دانم آقابهمن نجفی بود یا همین آقارحیم خودمان ( همچنان که نمی‌دانم چرا با نام ناشناخته‌ای برایم ایمیلی هم زده بود ! ) 
شاید خوب باشد دوستان ، عکسی هم از امروزشان برای این وبلاگ بفرستند تا با دیدن آن‌ها ، هم آن خاطره‌ها را تطبیق دهیم و هم از دیدن عکسشان شاد شویم . 
به هر روی ، نجفی عزیزم ! دوست دارم بدانم الان چه کار می‌کنی . خوب است همین جا چند خطی از اوضاعت برایمان بنویسی .

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

امیدوارم جناب آقای نجفی بار دیگر وبلاگ ما را رویت کنند (به روز رسانی!) و پاسخی برای سید 

عزیز بفرستند ./سامانی

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

+ نوشته شده در  جمعه بیست و یکم فروردین ۱۳۹۴ساعت 21:47  توسط سامانی  |  نظر بدهید


سه : جناب مختارزاد‌ه‌ی عزیز ! متأسفانه اشتغال به خوشنویسی ، تا پنج سال پس از رفتن از مدرسه‌ی ابن‌سینا ، مرا رها نکرد و گاهی می‌نوشتم و کاش زود می‌فهمیدم که « از خوشنویسی ، تنها همان اندازه که انسان خط خوبی داشته باشد ، لازم است ؛ نه اتلاف عمر در خطاطی ! »
و نوشته‌ای که آمدن به این وبلاگ ، برایت سخت است اما علت آن را نگفتی . آمدن به این وبلاگ برای بنده هم - به دو سبب - بسیار سخت است ؛ یکی از آن‌ها ، نبود ِ همه یا شمار زیادی از دوستان و معلمان آن دوره ، در این جاست . یعنی وقتی به این جا می‌آیم و جای خالی دوستان آن زمان را می‌بینم ، احساس غم و اندوه ِ « غیرقابل تحملی » برایم ایجاد می‌شود . کاش همه‌ی دوستان آن سال‌ها – بویژه محمدرضا دوستی کلهری - این وبلاگ را می‌یافتند و می‌شناختند و سری به این جا می‌زدند و خبری از خودشان به ما می‌دادند . 
راستش تقریبا ً بیشتر دوران مدرسه رفتن‌هایم ، انگار برای دیدن معلمان و دوستان بود ! حتی بعدها نیز ، شوق دیدار معلمان و دوستان مرا به مدرسه می‌کشاند ؛ مثلا ً 12 سال در درس یک استاد – که خدا رحمتش کند – فقط و فقط به شوق دیدن خود او و حرف‌های خارج از کتاب درسی ایشان ، حاضر شدم و کتاب و نمره و امثال آن ، تنها بهانه‌ای بود که نگویند : « چه کار می‌کنی ؟ » ... درس واقعی ، در بیشتر موارد ، خود همان استاد بود ... و اکنون هم : 
« عمرم به آخر آمد ، عشقم هنوز باقی / و ز مـَی چنان نه مستم ، کز عشق روی ساقی »

+ نوشته شده در  جمعه بیست و یکم فروردین ۱۳۹۴ساعت 21:44  توسط سامانی  |  نظر بدهید


در داستان ما هم که نام مدرسه و ساختمانش و معلمان و مدیرانش و دانش‌آموزان و کارکنانش – همگی – تغییر کرده‌اند ، اگر کسی از ما – که ربع قرن از خداحافظی‌مان با آن جا می‌گذرد - بپرسد : « با این وضع ، شما به چه اعتباری خود را دانش‌آموزان این مدرسه ( زمانی ) می‌دانید ؟! » چاره‌ای جز متوسل‌شدن به « حرکت جوهری ملاصدراء » نداریم ! 
یا پای بحث و اصطلاح فلسفی دیگر : « هیولی » و « ماده‌ی اولی » را پیش بکشیم ( که وجود چیزی را اثبات می‌کند و مدعی می‌شود همان « هیولی » و « ماده‌ی اولی » ، هر زمان « صورت » خاصی به خود می‌گیرد ) تا مشکل انتساب ما  به مدرسه‌‌ای که ساختمان و نامش تغییر کرده ، حل شود ( گرچه می دانیم این‌ها چندان مشکل ما را حل نمی‌کند ؛ زیرا تا اندازه‌ای – بلکه کلا ً - آمیختن حقیقت و اعتبار است و تنها خوش‌ذوقی اذن چنین استفاده‌ای را می‌دهد ) .
و گرچه از ابوعلی حسین بن عبدالله بن سینا به سبب خطای بزرگ و دروغ نابخشودنی‌اش ( که در الشفاء ، ص 452 ، بخش الاهیات ، فصل « خلیفه و امام » از او سرزده ) ناراحتیم اما به گزارش‌های دیگری که خبر از شیعی بودن ( یا شدن ) او می‌دهد ، اعتماد می‌کنیم و هنوز خود را « بچه‌های مدرسه‌ی ابن‌سینا » می‌دانیم گو این که آن مدرسه‌ دیگر روی زمین نباشد و هنوز با حال و هوای آن سال‌ها زندگی می‌کنیم :
« شد مبدَل آب این جو ، چند بار / عکس ماه و عکس اختر ، برقرار »

☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻

والله جناب آقا سید ، این متن شما خیلی خیلی فلسفی بود !!!!

☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻

+ نوشته شده در  جمعه بیست و یکم فروردین ۱۳۹۴ساعت 21:42  توسط سامانی  |  نظر بدهید


بسم الله الرحمن الرحیم
حاضر ... حاضر ... 
باز هم سلام ! 
یک : در این روز خجسته ( که سال‌روز ولادت حضرت فاطمه زهراء – سلام‌الله‌علیها - بر شما و هم‌دوره‌ای‌های مدرسه‌ی ابن‌سینا و همه‌ی اعضای این وبلاگ ، مبارک باد ) رفتن به کدام سامان ، بهتر از وبلاگ استاد سامانی‌ست ؟! 
پس امروز هم به کلاس می‌آیم و شما هم تشریف می آورید و کاغذ کوچکی که سرفصل‌های درس امروز را روی آن یادداشت کرده‌اید ، از جیب کــَُـتتان در می‌آورید و با نگاهی به آن ، نکته‌های امروز را تدریس می‌کنید و به ترتیب – با همان قد بلند - از بالای تخته‌سیاه تا پائین ، می‌نویسید ؛ با همان خط خوانا که کمی هم ریز است ... 
امروز هم مانند بعضی روزها ، چند دقیقه‌ای وقت اضافه می‌آید و دانش‌آموزان به حال خود هستند و شما در حالی که هر دو دست خود را در جیبهای کـُـتتان بُرده‌اید ، با بعضی از دانش‌آموزان ، به آرامی چند جمله‌ای صحبت می‌کنید و گاهی می‌خندید و با این که می‌دانم حرف‌هائی که با دانش‌آموزان دیگر می‌زنید ، از سنخ همان حرف‌هائی‌ست که با خود بنده می‌زنید ، اما باز کنجکاوی‌ام می‌گوید : « کاش می‌شد دانست آقامعلم با دیگران چه می‌گوید » ! 
و باز آرزو می‌کنم زنگ نخور‌َد و همیشه در مدرسه باشیم ! چه قدر این لحظاتی که درس تمام شده و وقت اضافه آمده و به حال خود هستیم ، برایم شیرین و دوست‌داشتنی‌ست ! مدرسه‌ی ابن‌سینا خانه‌ی اول ما شده است و خدا می‌داند که دل‌کـَـندن از مدرسه چه قدر برایم سخت است ! چه دوران خوشی‌ست ! ... 
و ناگهان می‌بینم خیال است ... آن سال‌ها دیگر گذشته و هرگز برنمی‌گردد ... باید پذیرفت ...
( زندگی شهد گــُـل است / می‌خورد آن را ، / زنبور زمان . / آنچه می‌مانـَد / عسل خاطره‌هاست ) .
دو : حالا که نام و جا و مدیران و معلمان و کارکنان و خلاصه : همه چیز آن مدرسه تغییر کرده ، یاد بحث فلسفی « حرکت جوهری » افتادم که می‌گوید : « علاوه بر عوارض اشیاء ، گوهر و ذات آن‌ها هم ، تغییر می‌کنند اما با این حال ، شیء همان شیء است » .

+ نوشته شده در  جمعه بیست و یکم فروردین ۱۳۹۴ساعت 21:38  توسط سامانی  |  نظر بدهید


سلام و عرض ادب یاد آن روزها بخیر.همه عمر درسلام و عرض ادب
یاد آن روزها بخیر.همه عمر در تلاش آینده هستیم و غصه گذشته از دست رفته را میخوریم و هر آنچه در آینده کسب میکنیم حاضریم بدهیم و فقط یک روز به گذشته باز گردیم!

بنده در زمینه نفت و فرآورده‌های نفتی در بازار مشغولم و یه کوچولوی دو ساله دارم.نوکر و خاک پاهاتون هستم.به امید دیدار. تلاش آینده هستیم و غصه گذشته از دست رفته را میخوریم و هر آنچه در آینده کسب میکنیم حاضریم بدهیم و فقط یک روز به گذشته باز گردیم.بنده در زمینه نفت و فرآورده‌های نفتی در بازار مشغولم و یه کوچولوی دو ساله دارم.نوکر و خاک پاهاتون هستم.به امید دیدار.

 

          ♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

                 جناب آقای موسی زاده 

                 از ارتباط شما متشکرم . همیشه سلامت و موفق باشید /سامانی 

 

           ♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 


+ نوشته شده در  جمعه بیست و یکم فروردین ۱۳۹۴ساعت 21:37  توسط سامانی  |  نظر بدهید
  • عباسعلی سامانی